متن زیر از کتاب فارسی ششم انتخاب شده است . با دقت به سوالات 3 تا 7 پاسخ دهید .
دو دوست ، پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند . بین راه بر سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند . یکی از آن ها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد . دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد ولی بدون اینکه چیزی بگوید ، روی شن های بیابان نوشت : « امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد » . آن دو کنار هم به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند . تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار رودخانه استراحت کنند . ناگهان شخصی که سیلی خورده بود ، لغزید و در رودخانه افتاد . دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد . او بعد از اینکه از غرق شدن نجات یافت ، روی صخره سنگی ، این جمله را حک کرد : « امروز بهترین دوستم ، جان مرا نجات داد » . دوستش با تعجب از او پرسید : « بعد از اینکه من با سیلی تو را آزردم ، تو آن جمله را روی شن های صحرا نوشتی ، ولی حالا این جمله را روی صخره حک میکنی ؟ » او لبخندی زد و گفت : « وقتی از تو رنجیدم ، روی شن های صحرا نوشتم تا باد ، آن را پاک کند ولی وقتی تو به من محبّت کردی ، آن را روی سنگ حک کردم تا هیچ تندبادی هم آن را پاک نکند و محبّت تو از یادم نرود » .
در متن حاضر چند علامت ویرگول ( ، ) آمده است ؟
1 ) 8 2 ) 9 3 ) 10 4 ) 11